Tag Archives: مترسک

داستان نوجوانه: مترسک و موتورسیکلت || داستان یک خر

داستان نوجوانه: مترسک و موتورسیکلت || داستان یک خر 1

زمستانِ سرد همه‌جا را فراگرفته بود. مردان روستای علی‌آباد در این برف و یخبندان روزها هم در خانه بودند و تمامِ وقت زیر کرسی روزگار می‌گذراندند. زن‌ها از صبح زود برمی‌خاستند و گاوهای شیرده را می‌دوشیدند و شیر داغ می‌کردند تا ماست درست کنند.

بخوانید

داستان کودکانه: آدم‌برفی و مترسک || به یکدیگر کمک کنیم

داستان کودکانه: آدم‌برفی و مترسک || به یکدیگر کمک کنیم 2

همه‌جا پر از برف بود. در یک مزرعه، یک مترسک و یک آدم‌برفی کنار هم نشسته بودند. آدم‌برفی یک کلاه و شال‌گردن قرمز، یک جفت دست بلند چوبی، دوتا چشم سیاه زغالی، یک بینی هویجی و سه تا دگمه‌ی فندقی داشت. مترسک هم لباس‌هایی کهنه به تن داشت.

بخوانید