بایگانی/آرشیو برچسب ها : مادربزرگ

یک آقا تلفن بود که روی یک میز زندگی می‌کرد. میز کجا بود؟ توی یک اتاق. اتاق کجا بود؟ توی یک خانه.

روزی، روزگاری بین دو کشور، جنگ بزرگی درگرفت و سه سرباز به دست سپاه دشمن اسیر شدند. بعد از مدتی، در یک فرصت مناسب آنها موفق شدند که از زندان فرار کنند. یکی از سربازها گفت: «اگر دوباره دستگیرمان کنند، حتماً ما را دار می‌زنند. حالا چطوری از بین سربازهای دشمن عبور کنیم و به کشور خودمان برویم؟»

فهرست قصه های این مجموعه: 1- عجیب ترین دوستی دنیا 2- سفر طولانی 3- سفر مدادرنگی ها 4- فكر خوب مادربزرگ 5- گوشهای بزرگ فیل كوچولو

فهرست قصه های این مجموعه: 1- پاپهن خانم / 2- بوکولا / 3- بی بی چارقد گلی و بزک پشم فرفری / 4- بیشترش کن / 5- بی نام (اسمشو تو حدس بزن)

فهرست قصه های این مجموعه: 1- پالتوی قرمز / 2- بی بی دامن بلند / 3- پسری در طبل / 4- برادر بزرگ و برادر کوچک / 5- لالایی با صدای پگاه رضوی - پیمان جوانمرد