داستان زیبا و آموزنده: هیزمشکن خوششانس || قصه شب برای کودکان قصه های کودکانه 514 یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، در دهکدهای کوچک، جوان هیزمشکنی زندگی میکرد که بسیار فقیر بود. او مجبور بود به بیرون از دهکده برود و هیزم جمع کند تا به مردم بفروشد و زندگی را بگذراند. بخوانید