Tag Archives: فداکاری

داستان کودکانه: سکه‌ هایی از ستاره / پاداش خوب نیکوکاری /

داستان کودکانه: سکه‌ هایی از ستاره / پاداش خوب نیکوکاری / 1

روزی روزگاری دختر کوچکی بود که پدر و مادرش مرده بودند و او جایی را نداشت که شب را در آن به صبح برساند. او چیزی نداشت که روی آن بخوابد و به‌جز لباس‌های تنش و یک تکه نان کوچک که یک نفر از روی ترحم به او داده بود، چیز دیگری نداشت.

بخوانید

قصه آموزنده داوینچی: پلیکان / مادر، فداکار است

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-پلیکان

لانه‌ای بود از شاخه‌های نی و سه بچه پلیکان در آن زندگی می‌کردند. مار زهردار به شکارهای ضعیفش حمله کرد، گازشان گرفت، خونشان را مکید و هر سه را کشت و درحالی‌که از این کارش بسیار راضی و خوشحال به نظر می‌رسید، تصمیم گرفت منتظر پلیکان شود.

بخوانید

قصه کودکانه: درخت توت کهن‌سال و نوزاد کرم ابریشم / لذت فداکاری

قصه-کودکانه-چینی-درخت-توت-کهن‌سال-و-نوزاد-کرم-ابریشم

وقتی بهار زیبا فرارسید زمین نفسی دوباره کشید و همه لباس نو به تن کردند. درخت توت پیر نیز مشغول آرایش شاخ و برگ‌هایش شد و لباس سبزی به تن کرد. یک روز، گنجشک کوچکی پروازکنان آمد و روی یکی از شاخه‌های پر از برگ درخت توت نشست.

بخوانید

قصه تصویری کودکانه: فداکاری بزرگ / برای وقت خواب کودکان

قصه-تصویری-کودکانه-فارسی-فداکاری-بزرگ

توی کلبه‌ی کوچکی وسط زمینی بی آب و علف، آفتاب سوخته و بایر، پیرزن فقیری به همراه یک دختر زندگی می کردند. پیرزن، پژمرده و ترشرو بود و مدام با خودش حرف‌های مبهم می‌زد. دختر که اسمش «فینولا» بود مثل غنچه‌ی گل سرخ، شیرین و باطراوت بود.

بخوانید

داستان آموزنده: هانس و سد / هانس فداکار دهکده را نجات می دهد

کتابهای طلایی شجاعان کوچک داستان هلندی هانس و سد

هلند سرزمین همواری است که تپه‌ای در آن دیده نمی‌شود. سرزمینی که برخی نقاط آن پایین‌تر از سطح دریا است و ازاین‌روی، مردم دورتادور کرانه‌های هلند را دیوارهای بلند کشیده‌اند تا از پیشرفت آب دریا به سرزمینشان جلوگیری کنند.

بخوانید