بایگانی/آرشیو برچسب ها : غول

افسانه های مغرب زمین: پسرک طبال / گاهی باید دل به دریا زد و از هیچ نترسید!

افسانه-های-مغرب-زمین-ایپابفا-پسرک-طبال

روزگاری پسرک طبال شجاعی بود که همیشه در رؤیای مبارزه در جنگ‌های بزرگ به سر می‌برد؛ اما در سرزمینی که او زندگی می‌کرد صلح برقرار بود و او هیچ راهی پیدا نمی‌کرد تا شجاعتش را به اثبات برساند.

بخوانید

افسانه های مغرب زمین: شیر زخمی / قصه ای از سحر و طلسم

افسانه-های-مغرب-زمین-ایپابفا-شیر-زخمی

یکی بود یکی نبود. دختر جوان و زیبایی بود به نام «جانینا» که از گاوهای یک کشاورز نگهداری می‌کرد. این کار چندان موردعلاقه او نبود؛ اما جانینا بچه یتیمی بود که نه خانه‌ای داشت، نه پول و ناچار بود که این کار را بکند.

بخوانید

افسانه های مغرب زمین: جک و لوبیای سحرآمیز

افسانه های مغرب زمین: جک و لوبیای سحرآمیز 1

در زمان‌های قدیم بیوه‌زن دهقانی زندگی می‌کرد که خیلی فقیر بود. تنها کسی که او در این دنیا داشت پسری بود به نام «جک» و گاوی که اسمش «دِیزی بِل» بود. جک کارهای کوچکی برای راحتی و خوشحالی مادرش انجام می‌داد. ولی او هیچ کاری را جدی نمی‌گرفت و در هیچ کاری پشتکار نداشت.

بخوانید