یک روز مادر فریماه و علیرضا بچه ها رو برای عید دیدنی خونه مادر و پدربزرگ بردند. پدربزرگ و مادربزرگ گوسفد چاق و چله ایی برای قربانی کردن تهیه کرده بودند و بچه ها برای پخش گوشت نذری به اونها کمک کردند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : عید دیدنی
در عید و عید دیدنی: داستان آموزشی کودکان || چطوری به دید و بازدید بریم؟
اسم این پسر سامان است. سامان پسر خیلی خوبی است. او عید را خیلی دوست دارد. چون در عید، میهمانهای زیادی به خانهی آنها میآیند و آنها هم زیاد به میهمانی میروند.
بخوانید