لب ایوان، زیر برق آفتاب نشسته بودند. بفرینه به سینهی مادر تکیه داده بود. زن او را محکم در میان زانوان خود گرفته بود.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : علی اشرف درویشیان
کتاب داستان: ابر سیاه هزار چشم / داستانی از علی اشرف درویشیان
آهو کوچولو در حال گردش است که به باغ تاریکی می رسد. ابر سیاه وحشتناک سالهاست که جلوی خورشید را گرفته و باغ در تاریکی فرو رفته است.آهو کوچولو موجودات باغ را به مبارزه علیه ابر سیاه دعوت می کند و سرانجام روشنی خورشید باغ تاریک را روشن می کند.
بخوانید