Tag Archives: عقاب

داستان آموزنده کودکان: رگال، عقابی که از بلندی می‌ترسید!

کتاب داستان آموزنده کودکان رگال، عقابی که از بلندی می‌ترسید! (27)

در دوردست‌ها، آن‌سوی علفزارها و کوهسارها، جنگلی بود سرسبز و پر از جانورهای کوچک و بزرگ که بعضی‌شان زیر خاک زندگی می‌کردند، بعضی‌شان توی دشت و بعضی هم بالای درخت، لابه‌لای شاخ و برگ‌ها...

بخوانید

داستان مصور کودکانه: شکار و شکارچی || پاداش خوبی کردن

داستان مصور کودکانه: شکار و شکارچی || پاداش خوبی کردن 1

در زمان‌های قدیم صیادی بود که پرندگان را شکار می‌کرد و آن‌ها را در بازار می‌فروخت. روزی، صیاد برای شکار از خانه بیرون رفت. او جای مناسبی را پیدا کرد، دامش را روی زمین پهن کرد و طعمه‌ای کنار آن گذاشت، سپس پشت تخته‌سنگی مخفی شد.

بخوانید

داستان مصور کودکانه: عقاب مغرور || تلاش برای نجات فرزند

داستان مصور کودکانه: عقاب مغرور || تلاش برای نجات فرزند 2

روزی روزگاری در گوشه یک جنگل بزرگ، روباهی با بچه‌هایش زندگی می‌کرد. روباه برای بچه‌هایش لانه‌ای ساخته بود. او وقتی می‌خواست برای پیدا کردن غذا، بیرون برود، بچه‌هایش را در لانه ‌تنها می‌گذاشت و خودش روانه‌ی جنگل می‌شد.

بخوانید