Tag Archives: صادق هدایت

داستان کوتاه «سه قطره خون» / صادق هدایت

داستان-کوتاه-سه-قطره-خون

ديروز بود كه اطاقم را جدا كردند، آيا همان‌طوری كه ناظم وعده داد من حالا به كلي معالجه شده‌ام و هفته ديگر آزاد خواهم شد؟ آيا ناخوش بوده‌ام؟ یک سال است، در تمام اين مدت هرچه التماس مي‌كردم كاغذ و قلم مي‌خواستم به من نمي‌دادند.

بخوانید

مَسخ: جملات آغازین رمان کوتاه مسخ نوشته فرانتس کافکا نویسنده چِک

مسخ -فرانتس کافکا-صادق هدایت-ایپابفا

یک روز صبح، همین‌که گره گوار سامسا از خواب آشفته‌ای پرید، در رختخواب خود به حشرهٔ تمام‌عیار عجیبی مبدل شده بود. به پشت خوابیده و تنش، مانند زره، سخت شده بود. سرش را که بلند کرد، ملتفت شد که شکم قهوه‌ای گنبد مانندی دارد

بخوانید