روز تعطیلی بود و آفتاب قشنگی بر زمین میتابید. «لین» و «یوان» در بالکن خانه با گربهی کوچولویی بازی میکردند. همانطور که سرگرم بازی بودند پای لین به جعبهای خورد و صدا داد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : شلغم
قصه کودکانه روستایی: شلغم پربرکت / با تلاش و پشتکار و همکاری می توان به موفقیت رسید
روزی روزگاری، پیرمرد و پیرزنی با دو نوهی کوچکشان در مزرعهای زندگی میکردند. پیرمرد هرسال توی مزرعهاش یکچیز میکاشت: یک سال سیبزمینی، یک سال هویج، یک سال چغندر و آن سال هم تصمیم گرفت شلغم بکارد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: شلغم پربرکت و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای پگاه رضوی #17
فهرست قصه های این مجموعه: 1- شلغم پربرکت / 2- سفر به دور دنیا / 3- سروش و میله سفید / 4- سنگ صبور / 5- سرگذشت یک دوچرخه
بخوانیدقصه های شیرین فیه ما فیه: دیگ زرین و شلغم!
در این دنیا اگر همهچیز را فراموش کنی باکی نیست. تنها یکچیز را نباید از یاد برد. تو برای کاری به دنیا آمدهای که اگر آن را به انجام نرسانی، هیچ کاری نکردهای.
بخوانیدداستان زیبا و آموزنده: آش چغندر پربرکت
پیرمرد و پیرزنی با دو نوه کوچکشان در مزرعهای زندگی میکردند. پیرمرد هرسال در مزرعهاش چیزی میکاشت. آن سال هم تصمیم گرفت چغندر بکارد.
بخوانید