Tag Archives: زیبای خفته

قصه کودکانه قشنگ زیبای خفته

قصه کودکانه زیبای خفته – موشیما

سال‌ها پیش، در یک امپراتوری زیبا، یک پادشاه و ملکه زندگی می‌کردن که فقط یک آرزو داشتن! اونا همیشه دعا می‌کردن: اوه! خداوند عزیز! خواهش می‌کنم به ما یک فرزند بده و بعد از اون ما دیگه هیچی از تو نمی‌خوابیم!

بخوانید

کتاب قصه خیالی کودکانه: زیبای خفته / عشق، خفته را بیدار می کند

کتاب قصه کودکانه فانتزی خیالی زیبای خفته ایپابفا (6)

در روزگاران بسیار دور امیری با زن خود، تنها آرزویشان داشتن یک فرزند بود. سال‌ها گذشت تا این‌که زن امیر بچه‌ای به دنیا آورد. این بچه یک دختر زیبا برد. امیر برای شادی هر چه بیشتر، جشن بزرگی برپا کرد و تا می‌توانست از مردم دعوت کرد به جشن او بیایند.

بخوانید

قصه کودکانه: زیبای خفته || نبرد با پری شرور

کتاب قصه کودکانه زیبای خفته و پری شرور ملفیسنت (8)

توی شهر قصه‌ها کسی غصه نداشت جز پادشاه و ملکه. چون سال‌به‌سال پیرتر می‌شدند؛ اما هنوز فرزندی نداشتند. کارشان شده بود، غصه خوردن. تا اینکه خدای مهربان دختری به آن‌ها داد که اسمش را گذاشتند «پرنسس ورونا».

بخوانید

داستان مصور نوجوانان: زیبای خفته || داستان سپیده و ماله‌فیسا

کتاب داستان مصور نوجوانان زیبای خفته

فرمانروای یکی از سرزمین‌های دوردست و همسرش از این‌که بچه‌ای نداشتند بسیار افسرده و پریشان بودند. زمان می‌گذشت و همسر فرمانروا -که زنی با زیبایی چشمگیر بود- روزبه‌روز بیشتر دچار افسردگی می‌شد؛

بخوانید