Tag Archives: روستایی

قصه کودکانه روستایی: خانه آباد کن، دل شاد کن / قدر نعمت ها را بدانیم

قصه-کودکانه-روستایی-خانه-آباد-کن،-دل-شاد-کن

برگ گل قصه می‌گفت. قصه‌ی کی را؟ قصه‌ی دختر یکی یک‌دانه را می‌گفت: پیرزنی بود که یک دختر داشت؛ پیرزن تمیز و مرتب بود؛ اما دختر سربه‌هوا بود، دل به کار نمی‌داد و هیچ کاری را به آخر نمی‌رساند.

بخوانید

قصه کودکانه روستایی: شلغم پربرکت / با تلاش و پشتکار و همکاری می توان به موفقیت رسید

قصه-کودکانه-روستایی-آموزنده-شلغم-پربرکت

روزی روزگاری، پیرمرد و پیرزنی با دو نوه‌ی کوچکشان در مزرعه‌ای زندگی می‌کردند. پیرمرد هرسال توی مزرعه‌اش یک‌چیز می‌کاشت: یک سال سیب‌زمینی، یک سال هویج، یک سال چغندر و آن سال هم تصمیم گرفت شلغم بکارد.

بخوانید