میگِل در یک روستای کوچک و زیبا زندگی میکرد. او با الاغ مهربانش هرروز به گردش میرفت. بعضی وقتها هم الاغش در کارهای مزرعه به او کمک میکرد. وقتی میگل میوههای مزرعهاش را جمع میکرد سبدهای میوه را پشت الاغش میگذاشت و به بازار میبرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : دل شکستن
قصه آموزنده «حاضرجوابی بلبل» – دل شکستن هنر نمیباشد!
قصهای آموزنده از کتاب کلیلهودمنه درباره اینکه نباید دل دیگران را شکست و اینکه گاهی اوقات، مشکلات زندگی ناشی از قضا و قدر است و ربطی به عملکرد انسان ندارد.
بخوانید