بایگانی/آرشیو برچسب ها : دختر

توی کلبه‌ی کوچکی وسط زمینی بی آب و علف، آفتاب سوخته و بایر، پیرزن فقیری به همراه یک دختر زندگی می کردند. پیرزن، پژمرده و ترشرو بود و مدام با خودش حرف‌های مبهم می‌زد. دختر که اسمش «فینولا» بود مثل غنچه‌ی گل سرخ، شیرین و باطراوت بود.

فهرست قصه های این مجموعه: 1- دماغ خرس قطبی 2- دندان مروارید گیس گلابتون 3- دو خواهر 4- دوستان 5- دوستی دختر و پرنده ها

فهرست قصه های این مجموعه: 1- دختر و معما 2- دختر و کبک 3- دختری که در مهتاب خود را شست 4- در خانه‌ی کتی 5- در دیزی بازه

فهرست قصه های این مجموعه: 1- دانا و نادان 2- خرگوش گرسنه 3- خرگوش و هویج های باغ 4- داوری حکیم 5- دختر چوپان

فهرست قصه های این مجموعه: 1- دختر و غازها / 2- تنور / 3- چشمه‌ی ماه / 4- خوشه‌ی اشرفی / 5- تخم طلا