Tag Archives: داستان همکاری

قصه کودکانه: همکاری || یک دست صدا ندارد!

قصه-کودکانه-همکاری

در یکی از روزهای قشنگ بهاری، زیر آب‌های رودخانه‌ی زیبا و آرامی که از وسط جنگل می‌گذشت، رفت‌وآمدی بیشتر از همیشه به چشم می‌خورد. ماهی‌های کوچولو با رنگ‌های قشنگشان، به‌سرعت شنا می‌کردند و لاک‌پشت‌های بزرگ، لاک‌های سنگینشان را تندتر از هرروز به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشاندند.

بخوانید

داستان مصور کودکانه خرگوش زشت || یک دست صدا ندارد!

داستان مصور کودکانه خرگوش زشت || یک دست صدا ندارد! 2

اگر به مزرعه حیوانات بروید و از مقابل درخت بلوط بزرگ بگذرید، در فاصله کمی، تپه‌ای را خواهید دید. اگر از تپه بالا بروید، پای درخت کاج، سوراخی خواهید دید. می‌توانید حدس بزنید که این سوراخ، خانه‌ی کیست؟ در این سوراخ خانواده خرگوش زندگی می‌کنند.

بخوانید

داستان مصور کودکانه: شلغمِ گردن‌کلفت | همدلی و همکاری، رمز پیروزی

کتاب داستان مصور کودکان: شلغمِ گردن‌کلفت

یک روز صبح که عمو حسین از پنجره به بیرون نگاه می‌کرد، متوجه شد که شلغم‌هایش رسیده و وقت برداشت آن‌ها شده. خوب که از دور مزرعه را نگاه کرد، یک‌مرتبه شلغم خیلی‌خیلی بزرگی را وسط بقیه شلغم‌ها دید...

بخوانید