قصه کودکانه: دخترک کبریت فروش، نوشته هانس کریستین اندرسن قصه های کودکانه 176,931 شب سال نو بود. هوا سرد بود. برف میبارید. دخترک کبریت فروش، در خیابانهای سرد و پربرف میگشت و با صدای بلند میگفت: «کبریت ... کبریت دارم، خواهش میکنم بخرید!» بخوانید