هر کدوم از حیوانات جنگل مشغول کاری بودند. بابا کفشدوزک هم روی یک درخت بزرگ زندگی میکرد و برای حیوانات کفش میدوخت.
بخوانیدTag Archives: حیوانات جنگل
قصه صوتی کودکانه: پونه حرف بزن / مریم نشیبا
پدر پونه به سفر رفته بود. از وقتی پدر پونه به سفر رفته بود، پونه اصلاً حرف نمیزد. او خیلی مهربان بود و به حیوانات جنگل کمک میکرد.
بخوانیدقصه کودکانه یک خانۀ بزرگ اندازۀ یک جنگل || جشن تولد قورباغه
یکی بود یکی نبود. در برکهای کوچولو و قشنگ، قورباغۀ سبز مهربانی زندگی میکرد. خانۀ قورباغه کوچولو روی یک برگ بزرگ نیلوفر، درست وسط برکه بود. برای همین هم خیلی از حیوانات جنگل نمیتوانستند به خانۀ قورباغه کوچولو بروند و مهمانش بشوند.
بخوانیدقصه کودکانه پری جنگل || ماجرای دختری در جنگل
در روزگاران قدیم و در سرزمینی دور، مرد ثروتمندی به نام «اردشیر خان» با داشتن سه فرزند دختر، در حسرت پسری میسوخت. فرزند چهارم او که به دنیا آمد، بازهم دختر بود. اردشیر خان چنان خشمگین و عصبانی گشت که قسم خورد تا هنگامیکه نفس میکشد، روی دخترش را نبیند.
بخوانیدقصه کودکانه «غول در جنگل» – ترسیدن از چیزی که وجود نداشت
یک روز حیوانات جنگل حسابی نگران بودند چون یک غول ترسناک به جنگل آمده بود. حیوانات با جغد باهوش مشورت کردند و فهمیدند که هیچ غولی وجود ندارد و نباید بیهوده بترسند.
بخوانید