قصه صوتی قدیمی لباس جدید پادشاه با صدای خانم مژگان عظیمی
بخوانیدTag Archives: حقه بازی
قصه کودکانه قدیمی: اردک باهوش و بچه سنجابهای کوچولو
«آقا اردکه، آقا اردکه!» این کلمات با صدای تندوتیزی به گوش آقا اُردکه خورد و او را -که بر روی ننو لم داده و حرکات همسایگانش را تماشا میکرد- از خواب شیرین بیدار کرد. همسایگان آقا اردکه، در جلویش حلقه زده بودند.
بخوانیدقصه های جنگ نرم: ضدّ مسیح پولی نژاد / شیطانی به شکل انسان
روزی روزگاری در سرزمینی دور پشت دریاها -که خانهی غولها بدجنس بود- جادوگر زشتی بود که برای فریب دادن مردم، اسم خودش را «مسیح» گذاشته بود و وانمود میکرد که از نژاد «علی» است؛ اما او نه «مسیح» بود و نه از پیروان «علی».
بخوانیدقصه های داوینچی: عنکبوت و انگور / کوزه گر در کوزه افتاد
انگورها کمکم رسیده میشدند و عنکبوت هم روی شاخههای مو راه میرفت. روزی عنکبوت انگورهایی را دید که بسیار درشت و حتماً هم شیرین بودند و تمام زنبورها و مگسها برای دیدنشان جمع شده بودند.
بخوانیدقصه کودکانه پیش از خواب: معلم جدید / مراقب افراد حقه باز و شیاد باشیم
کلاسی بود که شاگردهای آن بچه گوسفندها، یعنی برهها بودند. برههای ناز و کوچولو هرروز شاد و خوشحال به مدرسه میرفتند و درس میخواندند.
بخوانید