کتاب شعر کودکانه: حسنک و دختر شاه پریان شعر کودکانه 825 یکی بود یکی نبود یک روزی تنگ غروب حسنک نشسته بود روی الاغ چشمهای او شده بود رنگ غروب حسنک کجا میرفت؟ به ده بالا میرفت بخوانید