دُرسا کوچولو یک مروارید خیلی خوشگل توی یک صدف قشنگ توی دریا بود. درسا آنقدر زیبا و درخشان بود که حتی خودش هم از دیدن خودش خوشش میآمد و دوست داشت دیگران هم زیبایی خیرهکنندهی او را ببینند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : حجاب
قصه کودکانه: آبنبات سفید و مگسها || حجاب داشتن به نفع خودته!
روزی از روزها توی یک ظرف شیرینیخوری، آبنباتها باهم میگفتند و میخندیدند. آبنبات زرد گفت: «همه، آبنبات زرد دوست دارند.» آبنبات قرمز گفت: «نه، بچهها آبنبات قرمز دوست دارند.» آبنبات سفید گفت: «من که میگویم بچهها آبنبات سفید را بیشتر دوست دارند. حالا اگر باور نمیکنید، از توی کاغذهایمان بیرون بیاییم.»
بخوانیدداستان آموزنده حجاب برای دختران: باغ پرندگان
آن روز که با بچهها به باغ پرندگان رفتیم، یکی از بهترین روزهای زندگیام بود. باغی سرپوشیده، پر از پرندگان و پروانههای قشنگ، درختان زیبا و حوضچههایی پر از ماهی و اردک.
بخوانیدقصه مصور کودکان: چادری برای سارا – دختر باید باحجاب باشه!
سارا کوچولو دوست داشت نماز بخواند اما چادرنماز نداشت. برای همین، مادربزرگش او را به بازار برد و یک پارچه چادری قشنگ برایش خرید...
بخوانید