Tag Archives: جوراب

قصه کودکانه: جوراب سفید و آبی || جورابت را لنگه به لنگه نپوش!

قصه-شب-کودک-جوراب-سفید-و-آبی

روزی از روزها، توی اتاق یک خانه، کنار جوراب‌ها و لباس‌ها، جوراب سفیدی گفت: «کجاست؟ داداش من کجاست؟» جوراب آبی که پیش جوراب سفید بود پرسید: «داداش من هم نیست، کسی او را ندیده؟» لباس‌ها و جوراب‌ها همدیگر را نگاه کردند؛ ولی کسی جوابی نداد.

بخوانید