Tag Archives: جوجه اردک زشت

قصه کودکانه: جوجه اردک زشت || هانس کریستین اندرسن

قصه کودکانه: جوجه اردک زشت || هانس کریستین اندرسن 2

دهکده‌ای بود زیبا که اطراف آن را جنگل پوشانده بود و داخل جنگل، قصری قدیمی در میان برکه‌هایی عمیق، سر برافراشته بود و در پرتو خورشید می‌درخشید. از پای دیوارهای قصر تا برکه‌ها، پر از بوته بود. بوته‌ها خیلی بلند بودند و بکر و دست‌نخورده.

بخوانید

داستان کودکانه: جوجه اردک زشت || قصه شب برای کودکان

داستان کودکانه: جوجه اردک زشت || قصه شب برای کودکان 3

روزی روزگاری، اردکی بود که شش تا تخم گذاشته بود. یک روز داخل لانه‌اش را نگاه کرد. با تعجب دید در کنار شش تخم کوچولوی خودش، یک تخم دیگر هم هست که خیلی بزرگ‌تر از بقیه است. اردک با خود گفت: «خیلی عجیبه!» و رفت و روی تخم‌ها خوابید.

بخوانید