قصه کودکانه: حکایت یک جهنمی واقعی || هانس کریستین اندرسن قصه های هانس اندرسن 113 تمام درختهای سیب در باغ شکوفه کرده بودند. آنها خیلی زود، قبل از آنکه برگهایشان سبز شود، شکوفه کرده بودند. در حیاط همه جوجه اردکها بیرون آمده بودند، گربه هم بیرون آمده بود و نور خورشید را که روی پایش افتاده بود، میلیسید. بخوانید