Tag Archives: تنبلی

داستان کودکانه پیش از خواب: ژولی و حلزون‌ ها / تنبلی خیلی زشته

قصه-کودکانه-چینی-ژولی-و-حلزون‌-ها

هوا روشن شده بود. مادر، چند بار «ژولی» را صدا کرد و از او خواست که از خواب بیدار شود و خود را برای رفتن به مدرسه آماده سازد؛ اما ژولی کوچولو که اصولاً دختر تنبلی بود، خودش را لای لحاف بیشتر پیچید و خوابید.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: روباه خواب‌آلوده / تنبلی و خواب‌آلودگی انسان را ناتوان می‌کند

قصه-کودکانه-آموزنده-روباه-خواب-آلوده

یکی بود یکی نبود. توی یک بیشه‌ی سبز، روباهی زندگی می‌کرد. این روباه خیلی لاغر بود. هرکس این روباه را می‌دید با خودش می‌گفت: «روباه حتماً چیزی برای خوردن پیدا نمی‌کند.»

بخوانید

قصه آموزنده داوینچی: تیغ / تنبلی و بیکاری، انسان را ضعیف و بی‌مایه می کند

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-تیغ

روزگاری، تیغ قشنگی بود که در دکان کوچک یک سلمانی کار می‌کرد. یک روز که هیچ‌کس در دکان نبود، از غلافش در آمد و رفت زیر نور آفتاب نشست. وقتی دید که نور آفتاب چقدر تنش را درخشان کرده، از دیدن درخشندگی خودش مغرور شد.

بخوانید

قصه آموزنده داوینچی: خر و یخ / تنبلی چه عاقبت بدی دارد

قصه-ها-و-افسانه-های-لئورناردو-داوینچی-خر-و-یخ

روزگاری، خری بود بسیار تنبل که حتی حال و حوصله‌ی رفتن به اسطبل خودش را هم نداشت. هوا سرد بود، زمستان بود و تمام راه‌ها به خاطر یخبندان به هم شبیه شده بودند. خر روی زمین دراز کشید و با خود گفت: ۔ دیگر جلوتر نمی‌روم.

بخوانید