روزی روزگاری، در یک دهکدهی کوچک مردی به اسم پانوس زندگی میکرد. پانوس مرد خوب و مهربانی بود؛ اما یک عیب بزرگ داشت: همیشه عجله میکرد و میخواست هر کاری را زود تمام کند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : تصمیم
قصه صوتی کودکانه: تصمیم مهری کوچولو || یک بچه خجالتی
مهری کوچولو خیلی خجالتی بود برای همین هیچ وقت از خانه بیرون نمیرفت. مهری چون خیلی خجالتی بود به هیچ کس سلام هم نمیکرد. او هیچ دوستی نداشت. یک روز مهری حوصله اش سر رفته بود ...
بخوانید