Tag Archives: بیکاری

قصه کودکانه: سروصدای آقا کلاغه || بیکاری و بطالت خیلی بده!

قصه-کودکانه-سروصدای-آقا-کلاغه

یکی بود، یکی نبود. در یک روز قشنگ بهاری آقا دارکوب از لانه‌اش بیرون آمد و با صدای بلندی گفت: «آقا کلاغه! من دیگر از دست تو خسته شدم. چرا این‌قدر بیخودی قارقار می‌کنی، مگر هیچ کاری نداری که انجام بدهی؟»

بخوانید