داستان کودکانه: مردی که میخواست تا ابد زنده بماند | فرار از مرگ داستان مصور کودکان 535 داستان کودک: روزی بود و روزگاری. مردی بود که میخواست تا ابد زنده بماند. اسمش بودکین بود. او در دهکدۀ کوچکی میزیست که بر کنارۀ رودی در درهای رام و آرام بود که تپههایی سبز و نرم، دورتادورش را گرفته بود. بخوانید