روزی از روزها نانوای مهربانی گِرده نانی پخت که بسیار بزرگ و خوشبو و برشته بود. نانوا نان خوشمزه را برداشت و با خود به جنگل برد و در راه فکر کرد: «این نان را به مهربانترین حیوان جنگل می دهم.» هنوز چند قدمی برنداشته بود که به سمور کوچکی برخورد.
بخوانیدTag Archives: بهترین نان
کتاب قصه کودکانه: بهترین نان برای مهربانترین حیوان
روزی نانوا نان پخت و تصمیم گرفت نان خود را به مهربان ترین حیوان جنگل هدیه دهد. او به حیوانات زیادی برخورد و سرانجام آن را به یک مهربان ترین حیوان جنگل هدیه داد...
بخوانید