شیر «سلطان جنگل» مریض شد و همهی دکترهای جنگل را خبر کرد. یکی از آنها گورخر بود. دهان شیر را بو کرد و گفت: «عالیجناب! دهانتان بوی بدی میدهد.
بخوانیدTag Archives: بهانه گیری
قصههای لافونتن: داستان گرگ و بره || دیوار حاشا بلند است
قصههای لافونتن نوشته: ژان دو لا فونتن ترجمه: احمد نفیسی داستان گرگ و بره روزی برۀ کوچکی از تشنگی خود را به نهر آبی رساند و آب صاف آن را نوشید. همینکه تشنگی او از میان رفت به فکر افتاد که سر و تن خود را در آب بشوید. هنگامیکه …
بخوانیدداستان کودکانه: کُتی از پوست الاغ || قصهی شاهزاده خانم بهانهگیر
در زمانهای دور پادشاهی زندگی میکرد که خیلی غمگین و ناراحت بود. چون زنی که خیلی دوست داشته یعنی همسرش، مرده بود. پادشاه دختری داشت که خیلی شبیه همسر بیچارهاش بود.
بخوانیدقصه کودکانه: خرسک بهانه گیر || بهانهگیری و نق زدن کار زشتیه!
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. درمیان جنگل انبوهی، یک کلبه کوچک و قشنگ بود که درختان بسیار بلند و سرسبزی دراطرافش روئیده بود. گلهای زیبا وبوته های وحشی هم به این منظره جالب، جلوه بیشتری میدادند.
بخوانید