از شب قبل داشت برف میبارید و همهجا پر از برف بود. بچهها با خوشحالی به مدرسه رفتند. آقای معلم گفت: اگر بچههای خوبی باشید میتوانید بعد از کلاس به حیاط بروید و برفبازی کنید.
بخوانیدTag Archives: برف بازی
قصه صوتی کودکانه: پنبه های سرد / مریم نشیبا
زمستان شده بود و پدر و مادر علی، آقای لحافدوز را به خانه بردند تا برایشان لحاف بدوزد. علی نگاهش به آسمان افتاد و دید که آسمان هم، مثل پنبههای لحافدوز، پر از پنبه شده است. او دستش را بالا برد تا پنبههای آسمان را بگیرد.
بخوانیدقصه کودکانه: آرزوهای موشی || برفبازی
یکی بود یکی نبود، مدتی بود که موشی در مدرسهی موشها درس میخواند. مدرسهی موشها لانهی بزرگی بود دیواربهدیوار لانهی استاد موشی. او موشهای زیادی را باسواد کرده بود.
بخوانید