قصه کودکانه: پیرمرد و پادشاه | همیشه تلاش کن و امیدوار باش! قصه های کودکانه 1,183 در شهری دور، پادشاهی زندگی میکرد. او یک روز تصمیم گرفت به شهرهای مختلف برود و زندگی مردم را از نزدیک ببیند. پادشاه لباس معمولی پوشید تا کسی او را نشناسد. آنوقت به راه افتاد و رفت. رفت و رفت تا به روستایی رسید. بخوانید