چانگ فو یک پسر چینی، در «مالایا» زندگی میکرد. چون پدرش در آنجا به کار سرگرم بود. پدر «چانگ فو» در خانهی یک مالک انگلیسی به نام «رابرتز» آشپزی میکرد. آقای «رابرتز» خانهای بیرون از شهر داشت
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : امنیت
قصه های جنگ نرم: پلیس مهربان محلهی ما / پلیس، ضامن امنیت و آرامش
سلام بچهها! من هُدی هستم و توی یکی از محلههای شهر شما زندگی میکنم. محلهی ما جای خیلی امن و آرامی است. برای همین، بچهها همیشه در کوچه بازی میکنند و پدرها ماشینهایشان را در کوچه پارک میکنند. حتی وقتی همسایهها به سفر میروند و هیچکس خانهشان نیست، همیشه خیالشان راحت است
بخوانید