Tag Archives: افسانه

قصه روسی: واسیلیسای خردمند / افسانه «ایوان» پسر بازرگان #12

کاور-قصه-کهن-روسی-واسیلیسای-خردمند

دهقانی مقداری گندم کاشت و چون هنگام درو فرارسید، محصول مزرعه‌اش به‌اندازه‌ای زیاد بود که به‌زحمت توانست آن را گردآورد. گندم را با ارابه به خانه برد، کوبید، پوستش را گرفت و در خانه‌اش انبار کرد.

بخوانید

داستان روسی افسانه‌ ی خورشید / به خوشبختی دیگران کمک کنیم

داستان روسی افسانه‌ ی خورشید / به خوشبختی دیگران کمک کنیم 1

چنین سرزمین تاریک، اما بزرگی در کنار دریایی قرار داشت. خورشید هرگز بر بالای این سرزمین نبود: هیچ‌کس آفتاب را ندیده بود، ستاره‌ها هم نبودند، برای اینکه همیشه و همه‌وقت بر فراز این سرزمین ابرهایی تیره سراسر آسمان را پوشانیده بودند.

بخوانید

داستان قدیمی: سدنا و شکارچی / افسانه اسکیمو / جلد 67 مجموعه کتابهای طلائی

داستان قدیمی: سدنا و شکارچی / افسانه اسکیمو / جلد 67 مجموعه کتابهای طلائی 2

در روزگاران خیلی دور، دختری اسکیمو زندگی می‌کرد به نام سدنا. او تنها دختر مردی زن‌مُرده و زیباترین دختر سرزمین‌های برف و یخ بود. آنان در کنار دریا می‌زیستند، زمستان‌ها را در کلبه‌ای یخی و تابستان‌های کوتاه را در چادری از پوست گوزن به سر می‌آوردند.

بخوانید