کنار رود پُرآب خیال، جنگل سرسبزی بود پر از حیوانهای جورواجور. یک روز حیوانهای جنگل دورهم نشسته بودند و دربارهی قویترین حیوان جنگل حرف میزدند. روباه گفت: «قویترین حیوان جنگل ببر است.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : استعداد
قصه کودکانه روستایی: امیر کوچولو / هر کسی را بهر کاری ساختند
امیر کوچولو با پدر و مادرش توی یک ده کوچک زندگی میکردند. آنها زمینی داشتند که توی آن گندم و جو میکاشتند. پدر و مادر امیر کوچولو باید از صبح تا شب روی زمینشان کار میکردند؛
بخوانیدداستان کودکانه عکس دار بهترین استعداد!
بیلی عاشق بازی کردن و ساختن چیزهای مختلف با لگوهاشه! پدرش همیشه میگه: عالیه بیلی! تو خیلی توی ساختن چیزهای مختلف استعداد داری!
بخوانیدقصه کودکانه: چطور به لانهام برسم؟ || توانایی هایت را بشناس!
توی یک بیشهی بزرگ و باصفا، روی درختی بلند که تنهی محکمی داشت، لانهی کوچکی بود که جوجه گنجشکی با پدر و مادرش در آن زندگی میکرد. جوجه گنجشک هنوز خیلی کوچولو بود و نمیتوانست پرواز کند، به همین خاطر، پدر و مادرش اجازه نمیدادند که او بهتنهایی از خانه بیرون برود.
بخوانیدقصه کودکانه: جیرجیرک کوچولو || هرکسی را بهر کاری ساختند.
جیرجیرک چشمهای کوچولو و قشنگش را باز کرد و دید وقتش شده، موقع جیرجیر کردن است. جیرجیرک کوچولو همینکه میدید خورشید خانم میرود تا بخوابد، میفهمید که شب شده و موقع جیرجیر کردن است.
بخوانید