قصه کودکانه: قارچ بیکلاه | من یک کودک استثنایی هستم قصه های کودکانه 1,096 در یکطرف باغ، سروصدای زیادی بود. خانم قُمری از این درخت به آن درخت میپرید. از این شاخه به آن شاخه میرفت. روی هر شاخهای که مینشست، میگفت: «میدانید چه خبر شده؟ یک قارچ عجیب کنار گل زرد به دنیا آمد. بخوانید