Tag Archives: ادبیات فنلاند

قصه عامیانه «زن کله شق» برگی از ادبیات عامیانه فنلاند

قصه عامیانه «زن کله شق» برگی از ادبیات عامیانه فنلاند 2

روزی که ماتی با لیزا عروسی کرد پیش خودش خیال می‌کرد از این زن نجیب‌تر و سربه‌راه‌تر تو دنیا پیدا نمی‌شود. چند وقت که گذشت لیزا خانم باطن خودش را نشان داد و ذات خودش را رو کرد. معلوم شد از آن زن‌های ارقه و کله شقی است که لنگه ندارد.

بخوانید

مینوتوس مشاور نرون: جملات آغازین رمان مینوتوس مشاور نرون نوشته میکا والتاری نویسنده فنلاندی

مینوتوس مشاور نرون -میکا والتاری

من هفت‌ساله بودم که باربوس جان مرا نجات داد. باربوس، همان ناقلای کهنه سرباز. خوب به یاد می‌آورم که چه گونه پرستار پیر خود سوفرونیا را فریب دادم و وا‌داشتم که بگذارد من به کرانه رود اورونتس بروم.

بخوانید