یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. در کنار بیشه کوچکی، حیوانات در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی میکردند. آنها در روز به بازی و شادی مشغول بودند و شبها هم برای فردا برنامهریزی میکردند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : اتحاد
داستان مصور کودکانه خرگوش زشت || یک دست صدا ندارد!
اگر به مزرعه حیوانات بروید و از مقابل درخت بلوط بزرگ بگذرید، در فاصله کمی، تپهای را خواهید دید. اگر از تپه بالا بروید، پای درخت کاج، سوراخی خواهید دید. میتوانید حدس بزنید که این سوراخ، خانهی کیست؟ در این سوراخ خانواده خرگوش زندگی میکنند.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: شلغمِ گردنکلفت | همدلی و همکاری، رمز پیروزی
یک روز صبح که عمو حسین از پنجره به بیرون نگاه میکرد، متوجه شد که شلغمهایش رسیده و وقت برداشت آنها شده. خوب که از دور مزرعه را نگاه کرد، یکمرتبه شلغم خیلیخیلی بزرگی را وسط بقیه شلغمها دید...
بخوانیدقصه آموزنده «همکاری موش و زاغ» درباره اهمیت همکاری و اتحاد برای رسیدن به موفقیت
در این قصه، یک دسته کبوتر در دام صیاد می افتندو با همکاری هم، دام را به هوا می برند و سرانجام یک موش آنها را آزاد می کند. این داستان، اهمیت همکاری و اتحاد برای رسیدن به موفقیت و حل مشکلات را نشان می دهد.
بخوانیدقصه آموزنده: خرگوش ها / وحدت رمز پیروزی بر دشمن
خرگوش های جنگل از دست آزار و اذیت های روباه حیله گر در عذاب بودند. روباه بچه هایشان را می خورد و هیچکس جرئت مبارزه با روباه را نداشت تا اینکه یک روز خرگوش پیر نقشه بزرگی برای شکست روباه کشید ...
بخوانید