بایگانی/آرشیو برچسب ها : آشپزی

سباستین عاشق غذا پختنه! هیچ غذایی تو دنیا نیست که اون درستش نکنه!

فاطمه کوچولو همیشه در کارهای خانه به مادرش کمک می‌کرد. در ایام محرم مامان فاطمه نذر داشت. فاطمه می‌خواست که در پختن غذای نذری به مادرش کمک کند.

مادربزرگ مهسا دست‌‌‌‌پخت خیلی خوبی داشت. هرکدام از افراد خانواده یک غذا را دوست داشتند؛ برای همین آقابزرگ قرعه‌‌‌کشی کرد تا ببیند مادربزرگ چه غذایی را بپزد...

خاله‌‌خانوم هر سال آش می‌‌پخت. مینا کوچولو و مامانش به کمک خاله‌‌‌خانوم رفتن. بوی آش همه‌‌جا رو پر کرده بود. خاله‌‌‌خانوم یه عالمه کاسه‌‌‌ی گل‌‌‌گلی رو آماده کرده بود تا برای همسایه‌‌‌ها ببره

انسان‌های اولیه غذای خود را نمی‌پختند. هر آنچه خوردنی در طبیعت به دستشان می‌رسید، در یکجا گردآوری می‌کردند و خام خام می‌خوردند.