این قصه درمورد زنهاست. زنهایی که عقلشان را به کار نمی اندازند. فرقی نمی کند. مردها هم اگر عقلشان را به کار نیندازند، مخاطب این قصه هستند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : آبگوشت میخ
آبگوشت میخ، قصه عامیانه سوئدی
یک روز یک کولی خانهبهدوش گذرش به جنگلی افتاد. هر چه گشت بلکه شب نشده سرپناهی بجوید آلونکی چیزی پیدا نکرد. دیگر داشت ناامید میشد که یکهو میان درختها نوری به چشمش خورد.
بخوانیدپیتر نرّه گاو، قصه عامیانه دانمارکی
در یکی از دهات دانمارک زنوشوهری زندگی میکردند که آب و ملک فراوانی داشتند اما اجاقشان کور بود. ورد زبان و تکیهکلام و غصه روز و شبشان این بود که چرا اولادی از خودشان ندارند
بخوانید