قصه شب: روزی روزگاری گوسفندی و بچه گوسفندی به صحرا رفتند. برای چی؟ برای چریدن یا علف خوردن. آنها، تنها بودند؟ نه، با گوسفندها و بزهای دیگر رفتند.
بخوانیدTag Archives: گوسفند
قصه کودکانه: گرگی که آواز میخواند || گوسفند زرنگ و گرگ نادان
داستان کودک: یکی بود یکی نبود. گرگ خاکستری درندهای در جنگلی زندگی میکرد. زندگی گرگ بدون دردسر میگذشت؛ اما همسایههایش از دست او آرامش نداشتند. البته نهفقط به این خاطر که گرگ مانند راهزنها عمل میکرد و خوب و بد را از هم تشخیص نمیداد.
بخوانیدقصه کودکانه و آموزنده: گوسفندی که چاق می شد || عاقبت خسیس بودن
براتعلی خان 1000 تا گوسفند دارد اما حتی یک لیوان شیر هم به کسی نمی دهد. این قصه ادامه دارد تا اینکه .... ادامه داستان را خودتان بخوانید.
بخوانید