اسم گوزن قصهی ما«شاخ بلند» است. شاخ بلند هیچ دوستی نداشت و با هیچ حیوانی هم دوست نبود. یک روز آب دریاچه یخ زده بود و حیوانات جنگل نمیتوانستند آب بخورند. اما شاید گوزن بتواند با شاخهایش کاری بکند ...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : گوزن
کتاب داستان کودکانه: بامبی، آهوی بازیگوش
در یک روز بهاری و آفتابی، آهوی مهربان جنگل، بچهاش را به دنیا آورد. او بچهاش را لیس زد و گفت: از این به بعد همه باید تو را بامبی صدا کنند... کلاغزاغی که داشت ازآنجا میگذشت، بامبی را دید و بلافاصله در جنگل قار و قار راه انداخت
بخوانیدداستان کودکانه: بامبی، بچه گوزن کوچولو
در یک صبح بهاری، هیجان بسیاری در جنگل به پا شده بود. حیوانات و پرندگان برای خوشآمد گویی باعجله به سمت بره گوزن تازهمتولدشده میشتافتند که نامش «بامبی» بود.
بخوانیدقصه شب کودک: شاخ گوزن || به همدیگر کمک کنیم
قصه شب: روزی روزگاری گوزنی و بچه گوزنی برای خوردن غذا در جنگل به راه افتادند. آنها همینطور که میرفتند به جایی رسیدند که پر از درخت بود. آنقدر که شاخ و برگ درختها همهجا را پر کرده بود.
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان گوزن و درخت انگور || سزای نمک نشناسی
داستان آموزنده: یک شکارچی گوزنی را نزدیک جنگل دید و برای اینکه شکارش کند او را دنبال کرد. گوزن بهشتاب خود را به جنگل رساند و در پی جایی میگشت که خود را از چشم شکارچی پنهان کند.
بخوانید