جیم در یک خانهی قدیمی زندگی میکرد. خانهاش باغ بسیار بزرگی داشت. این خانه کمی ترسناک بود. جیم همیشه ترجیح میداد توی باغ باشد و ساعتها روی چمنهای بلندِ باغ توپبازی کند. گاهی هم از درخت کهنسال سیب بالا میرفت...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : گنج
قصه کودکانه کارتونی: گنج های درون غار
روزی روزگاری در جزیره ای در اقیانوس آرام، دو تا دوست به اسم کسپر و فالکی زندگی می کردند. اونها با هم زندگی می کردند و از ماهیگیری پول به دست می آوردند...
بخوانیدداستان کودکانه: جزیره گنج | جیم هاوکینز در جستجوی گنج دزدان دریایی
یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. «جیم هاوکینز» نوجوانی بود که با پدر و مادرش در مسافرخانة خودشان که در کنار دریا قرار داشت زندگی میکرد. ملوانهای زیادی به مسافرخانه میآمدند. یکی از این ملوانها اسمش «بیلی جونز» بود
بخوانیدکتاب داستان مصور کودکانه: رنج و گنج || نصیحت کشاورز به پسران تنبل
روزی روزگاری در گوشهای از این دنیای بزرگ، مرد کشاورزی بود که چهار پسر داشت. پسرها بزرگ شده و به سن جوانی رسیده بودند، اما بسیار تنبل بودند و هرگز در کار کشاورزی به پدر پیرشان کمک نمیکردند.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: تام سایر، پسر ماجراجو || نقشه گنج
روزی روزگاری، پسربچهای بود به نام «تام سایر». او که پدر و مادرش را از دست داده بود، با عمهاش زندگی میکرد. تام دوستی داشت به نام هاکلبری فین. هاک هم بچهی فقیری بود، همیشه در کوچهها ول میگشت و کارهای عجیبی میکرد.
بخوانید