Tag Archives: گل

قصه کودکانه: گل قالی و گل خالی | باهم دوست باشیم تا تنها نباشیم!

قصه-شب-کودک-گل-قالی-و-گل-خالی

توی یک خانه‌ی کوچک یک اتاق کوچک بود. توی این اتاق کوچک یک قالی کوچک بود. روی این قالی کوچک یک گل کوچک بود. گلی که به آن می‌گویند گل قالی. گل قالی از وقتی‌که یادش می‌آمد، تنهای تنها بود و هیچ گلی را ندیده بود.

بخوانید

قصه صوتی قدیمی: گل اومد، بهار اومد || قصه گو: نیکو خردمند

قصه-صوتی-قدیمی-گل-اومد-بهار-اومد--کاور

روزی بود، روزگاری بود. تو بیابون خدا، نخودی از نخودها، خونه داشت و زندگی؛ همه چی، هرچی بگی. همه چی از همه جور، روی رَف تنگ بلور، این‌ور رَف، گلاب پاش، اون‌ور رَف، گلاب پاش، ترمه و سوزنی داشت، پارچه‌ی پیرهنی داشت. نخودی نگو، بلا بود. خوشگل خوشگلا بود...

بخوانید