روزی روزگاری در سرزمین آفریقا، مردی به نام مانگا با همسر و فرزندش زندگی میکرد. آنها توی این دنیای بزرگ چیزی نداشتند: نه خانهای، نه زمینی، نه اسبی.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : کشاورز
داستان کوتاه: داس / از مرگ گریزی نیست / نوشته: ری داگلاس بردبری
جاده که مانند سایر جادههای از وسط دره و بین زمینهای سنگلاخ و لمیزرع، درختان بلوط و از نزدیک گندمزاری وحشی و تک افتاده میگذشت پس از عبور از کنار خانهی سفید کوچکی که در میان گندمزار بود چنانکه گوئی ادامهاش بیفایده است ناگهان به پایان رسید.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: موش موشی بازیگوش و 4 قصه دیگر/ با صدای: مریم نشیبا #12
فهرست قصه های این مجموعه: 1- موش موشی بازیگوش 2- لانه ای برای ببر 3- لنگه جوراب تنها 4- مرد كشاورز و چغندر بزرگ 5- یك كار خوب
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: مزرعه ای در هندوانه / با صدای: مریم نشیبا
خانوم بُزی از صبح تا شب توی مزرعهی کوچیکش کار میکرد و شبها هم همیشه خواب مزرعه رو میدید. یه روز خرگوش کوچولو از راه رسید و با خانوم بزی سلام و احوالپرسی کرد و گفت: «من هم دلم میخواد یه مزرعه داشته باشم، با یه عالمه هندونه».
بخوانیدکتاب داستان مصور کودکانه: رنج و گنج || نصیحت کشاورز به پسران تنبل
روزی روزگاری در گوشهای از این دنیای بزرگ، مرد کشاورزی بود که چهار پسر داشت. پسرها بزرگ شده و به سن جوانی رسیده بودند، اما بسیار تنبل بودند و هرگز در کار کشاورزی به پدر پیرشان کمک نمیکردند.
بخوانید