در کنار جنگل انبوهی که پر از حیوانات زیبای کوچک و بزرگ بود یک کلبهی روستایی چوبی قرار داشت که در آن دو دختر جوان به نامهای «دورتا» و «ماری» زندگی میکردند.
بخوانیدTag Archives: کتابهای طلایی
مجموعه قصه: دختر مهربان ستاره ها / جلد 59 مجموعه کتاب های طلایی
این کتاب دربردارندهی دو قصه است: - دختر مهربان ستارهها / - علاءالدین و چراغ جادو
بخوانیدقصه پسر پرنده و 3 قصه آموزنده دیگر | جلد 58 مجموعه کتابهای طلایی
روزی بود و روزگاری بود. سه تا بچه بودند، دوتا پسر و یکی دختر. اسم پسر بزرگتر مایکل بود و اسم پسر کوچکتر جان. دختر هم که خواهر آنها بود، وِندی نام داشت. آنها فرزندان آقا و خانم دارلینگ بودند...
بخوانیدمتن ساده رمان: الماس خدای ماه (الماس شوم) | جلد 56 مجموعه کتابهای طلایی
سال ۱۷۹۹ بود. یک سپاه از سربازان انگلیسی، مهاراجه «تیپو» را در مقر فرماندهیاش واقع در «سرینگاپاتان» هندوستان محاصره کرده بود. یکشب که در اردوگاه سربازان انگلیسی، کاپیتان «جان هِرن کَسِل» و دو افسر دیگر کنار آتش نشسته بودند، «چارلز» برادر کاپیتان «جان هرن کَسِل»، نزد آنها آمد.
بخوانیدرمان کنت مونت کریستو نوشته: الکساندر دوما / جلد 54 کتابهای طلایی
در روز ۲۸ فوریه سال 1815 یک کشتی باری بنام «فرعون» یک روز دیرتر از موعد به بندر مارسی رسید. ادموند دانته، دستیار ناخدا که نوزده سال بیش نداشت، روی عرشه کشتی ایستاده بود:
بخوانید