سلام سلام ای بچهها من اومدم دوست شما به من میگویند مملی یک پسر کاکلزری قصههایم را شنیدید شیطنتم رو ندیدید امروز میخوام یه ماجرا بگم براتون بچهها
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : پری
قصه کودکانه: زیبای خفته || نبرد با پری شرور
توی شهر قصهها کسی غصه نداشت جز پادشاه و ملکه. چون سالبهسال پیرتر میشدند؛ اما هنوز فرزندی نداشتند. کارشان شده بود، غصه خوردن. تا اینکه خدای مهربان دختری به آنها داد که اسمش را گذاشتند «پرنسس ورونا».
بخوانیدقصه کودکانه: پری گلها ، یک داستان جنایی || هانس کریستین اندرسن
در باغچهای بوتۀ گل سرخ کوچکی بود که روی یکی از زیباترین گلهای آن، پری گلها خانه داشت. پری گلها آنقدر کوچک بود که آدمها نمیتوانستند او را ببینند. پری، خیلی کوچک، اما بسیار زیبا بود. یک جفت بال هم داشت که از شانه تا نوک انگشتان پایش میرسید.
بخوانیدقصه کودکانه پری جنگل || ماجرای دختری در جنگل
در روزگاران قدیم و در سرزمینی دور، مرد ثروتمندی به نام «اردشیر خان» با داشتن سه فرزند دختر، در حسرت پسری میسوخت. فرزند چهارم او که به دنیا آمد، بازهم دختر بود. اردشیر خان چنان خشمگین و عصبانی گشت که قسم خورد تا هنگامیکه نفس میکشد، روی دخترش را نبیند.
بخوانیدداستان کودکانه: لوسی و درِ سبز || قصه شب برای کودکان
لوسیِ جنگیر، در یک خانهی معمولی، در خیابانی معمولی و در یک شهر معمولی زندگی میکرد. پشت خانهی لوسی یک حیاط معمولی، با گلهای معمولی و یک راه معمولی بود؛ اما در آخر راه، در انتهای حیاط، یک درخت بود که اصلاً معمولی نبود!
بخوانید