تو روستای مسعود اینا و علی اینا برف زیادی آمده بود. بله، بچهها! برف زیادی باریده بود و هوا هم حسابی سرد شده بود و مسعود و علی میخواستند آدمبرفی درست بکنند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : پرندگان
قصه صوتی کودکانه: طوطی دم دراز / مهناز محمدقلی
اون هفته توی مدرسه هفتهی پرندگان بود. هفتهی مورد علاقهی من. هر روز تو کلاس اطلاعات جالبی درباره پرندگان یاد می گرفتیم. هرچیزی را که یاد گرفتم برای خانواده ام تعریف کردم. به مامان گفت: مرغ مگس خوار میتونه عقب عقب پرواز کنه!
بخوانیدقصه کودکانه: مترسک مهربان || با گنجشک ها مهربان باشیم!
بابا علی پیرمرد مهربان و زحمتکشی بود که یک مزرعهی قشنگ گندم داشت. بابا علی برای گندمهایش خیلی زحمت میکشید و کار میکرد، تا آنها بهموقع بزرگ و پُردانه بشوند.
بخوانیدانشاء کودکانه: با یه پرستو بهار نمیاد! || قصه پرستوها و فاختهها
پرستوها برگشتهاند، الآن همه میدانند که واقعاً بهار آمده است! همه دوست دارند پرستوها را با آن پرهای آبی براق و منقارهای سفید زیبا ببینند.
بخوانید