Tag Archives: وروجک

داستان کودکانه: وروجک! آتش بازی نکن! || آتش بازی خطرناک است!

داستان کودکانه: وروجک! آتش بازی نکن! || آتش بازی خطرناک است! 1

یکی از روزهای سرد پاییز بود. استاد «اِدِر» برای اولین بار در آن سال تصمیم گرفت بخاری کارگاه را روشن کند. او از بخاری، بعضی وقتها برای سوزاندن چوبهای اضافه هم استفاده می‌کرد. استاد اِدِر با کبریت، بخاری را روشن کرد. وروجک از ترق و تروق کردن آتش خیلی خوشش آمد.

بخوانید

داستان کودکانه: وروجک و آقای نجار || اُستاد اِدِر

کتاب داستان کودکانه وروجک و آقای نجار (17)

وروجک باران را خیلی دوست داشت. هر وقت باران می‌بارید، پشت پنجره می‌ایستاد و با حسرت به قطره‌های باران نگاه می‌کرد که چطور به پنجره می‌خورند و به اطراف پرت می‌شوند و یا روی شیشۀ پنجره سرسره بازی می‌کنند.

بخوانید

کتاب داستان کودکانه: نودی و وروجک‌ها || سرقت در جنگل تاریک

کتاب داستان کودکانه: نودی و وروجک‌ها || سرقت در جنگل تاریک 2

نودی برای تهیۀ عصرانه دنبال چای می‌گشت. او با خودش گفت: «اگر در دنیا یک‌چیز باشه که من دوست داشته باشم، اون یک‌چیز، یک تخم‌مرغ آب پز است» و دوباره گفت: «اگر تنها دو چیز باشه که من دوست داشته باشم، هردوی آن‌ها دوتا تخم‌مرغ آب پز است».

بخوانید

داستان کودکانه: وُروجک نامرئی || یک موجود موذی از عالم پریان

داستان-کودکانه-وروجک-نامرئی-(6)-

روزی سارا لباس‌های شسته شده را روی بند پهن می‌کرد. روز قشنگی بود و او می‌خواست به خانه‌ی دوستش رُز برود. با خودش گفت: «بعد از این‌که لباس‌ها را روی طناب انداختم، می‌روم به بقیه‌ی کارهایم برسم.»

بخوانید