داستان کوتاه “چنار” / نوشته: هوشنگ گلشیری داستان کوتاه 897 نزدیکیهای غروب بود که مردی از یکی از چنارهای خیابان بالا میرفت؛ بخوانید
داستان کوتاه: آتش زردشت / هوشنگ گلشیری داستان کوتاه 342 هفت نفر بودیم و در اتاق پذیرایی مجموعهی خانههای بنیاد نشسته بودیم دور میزی گرد با دو فلاسک چای و پنج شش لیوان و یک ظرف قند و یک زیر سیگاری. بخوانید