روزگاری هیزمشکن فقیری دو دختر و پسر به نام های سعید و سرور داشت که بهخاطر فقر نمی توانست خوب از آنها مراقبت کند. یک روز سعید و سرور در جنگل گم شدند و با یک پیرزن بدجنس روبرو شدند...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : هانسل و گرتل
قصه کودکانه قدیمی: هانسل و گرتل / در دام جادوگر
هانسل و گرتل دو خواهر و برادر بودند که به همراه پدر و نامادریشان در جنگل زندگی می کردند. آن سال قحطی بدی شده بود و غذا برای خوردن نبود.برای همین، نامادری می خواست آنها را در جنگل رها کند تا از گرسنگی بمیرند. اما آنها هر بار نجات می یافتند تا اینکه به خانه یک جادوگر بدجنس رسیدند ...
بخوانیدکتاب داستان: پری دریایی و دو قصه دیگر /جلد 27 کتابهای طلایی برای نوجوانان
پری دریایی که در اعماق دریا زندگی می کرد دلش می خواست یک دختر زیبا باشد و با شاهزاده رویایی اش ازدواج کند و حتی حاضر بود جانش را در این راه فدا کند ... قصه هانسل و گرتل را هم در همین کتاب بخوانید.
بخوانیدداستان کودکانه: هانسل و گرتل در خانه شکلاتی / هنسل و گرتل
روزی هانسل و گرتل برای گردش رفتند به جنگلی که بسیار زیبا به نظر می آمد. آنها گلهای شقایق، بنفشه و تمشك می چیدند و به آواز مرغان خوشخوان جنگلی گوش می دادند و از تماشای ورجه فروجه سنجابها در روی درختان لذت می بردند.
بخوانیدداستان کودکانه: خانه شکلاتی || قصه هانسل و گِرِتل
در یک کلبه کوچک دهاتی ، پیرمرد کشاورزی زندگی می کرد که دو بچه داشت ... یک دختر بنام « گرتل » و یک پسر بنام « هانس» . این مرد بیچاره خیلی فقیر و بدبخت بود و با بچه های کوچولوی خود زندگی بسیار مشکلی را می گذارند ... با وجود اینکه از صبح تا شب کار می کرد و زحمت می کشید ، نمی توانست پول خوبی در بیاورد .
بخوانید